خواسگار: ملاکوى شمو برىِ ازدواج چیچیه ؟
دختر خانم گرامى : برىِ من تفاهم خیلى مهمه
خواسگار: تفاهم که ها ! دیگه ؟
دختر خانم گرامى :مهم تفاهمه بعدش یه سقفى که بالوى سرم باشه
خواسگار : خب او که ها ! دیگه جیچى؟
دختر خانم گرامى : مهم تفاهمه و یى دونه سخف و یى باغى توو قلات
خواسگار : خب دیگه چیچى ؟
دختر خانمگرامى : خب همو تفاهم و یى دونه ماشینم برم بیگیرى و با همه اونوى که گفتم !
خواسگار : و دیگه چیچى ؟
دختر خانم گرامى : خب تفاهم و خونه وماشین رو گفتم . یه عالمه هم پول دوشته باشى بد نیست !
خواسگار : دیگه فرمایشى ندارین شومو؟ میخوى یى ریزه فکر کنى ؟ شاید یادت بیادا ...
دختر خانم گرامى : چرو!! چرو!!نمیخام شومو زیاد تووزمت بیفتیا ، حالو تفاهمم نتونوسى جور کنى خبرى نى .
خواسگار : ها ! باشه رو چیشوم ... حالو من برم یى دورى بزنم برمیگردم.