دخترجوانی از مکزیک برای یک مأموریت اداری چند ماهه به آرژانتین منتقل شد.
پس از دوماه، نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت می کند به این مضمون:
لورای عزیز، متأسفانه دیگر نمیتوانم به این رابطه از راه دور ادامه بدهم و باید بگویم که دراین مدت ده بار به توخیانت کرده ام!!!
و می دانم که نه تو و نه من شایسته این وضع نیستیم.
مرا ببخش و عکسی که به تو داده بودم برایم پس بفرست
باعشق : روبرت .
.
.
.
.
.
.دختر جوان رنجیـده خاطراز رفتار مرد، از همه همکاران و دوستانش می خواهد که عکسی از نامزد، برادر، پسرعمو، پسردایی ... خودشان به او قرض بدهند ... او همه آن عکس ها را که کلی بودند با عکس روبرت، نامزد بی وفایش، در یک پاکت گذاشته وهمراه با یادداشتی برایش پست می کند ، به این مضمون:
روبرت عزیز، مرا ببخش، اما هر چه فکر کردم قیافه تو را به یاد نیاوردم، لطفاً عکس خودت را از میان عکسهای توی پاکت جداکن و بقیه را به من برگردان !!!!
گفتگوهای زیرو از کتابی به اسم Disorder in the American Courts براتون میگم
نمونههایی از محاورههایی است که واقعاً در دادگاههای آمریکا رخ داده و بعد توسط گزارشگران نقل شده
.
.
.
.
.
وکیل مدافع: آیا شما فعالیت ج ن س ی
دارید؟
شاهد: نه، من فقط آنجا دراز میکشم.
وکیل مدافع:
این داروی myasthenia gravis، آیا اصلاً اثری بر حافظهٔ شما دارد؟
شاهد: بله.
وکیل مدافع: و به چه اَشکالی بر حافظهتان اثر میگذارد؟
شاهد: (چیزها را)فراموش میکنم.
وکیل مدافع: فراموش میکنید؟ میتوانید نمونهای از چیزی را که فراموش
کردهاید برای ما بگویید؟
این یکی را باید به انگلیسی بخوانید. voodoo به معنی جادوگری است:
ATTORNEY: Do you know if your daughter has ever been involved in
voodoo?
WITNESS: We both do.
ATTORNEY: Voodoo?
WITNESS: We do.
ATTORNEY: You do?
WITNESS: Yes, voodoo.
وکیل مدافع:
خوب دکتر، آیا این صحت ندارد که وقتی شخصی در خواب میمیرد، تا صبح
روز بعد متوجّه این مسأله نمی شود؟
شاهد: شما واقعاً در امتحان وکالت قبول شدهاید؟
وکیل مدافع: جوانترین فرزند، همان که
بیست و یک ساله است، او چند سال دارد؟
شاهد: بیست. مثل آی-کیوی تو.
وکیل مدافع:
پس روز لقاح جنین هشتم آگوست بود؟
شاهد: بله.
وکیل مدافع: و آن موقع شما داشتید چه کار میکردید؟
شاهد: دراز کشیده بودم.
وکیل مدافع: او سه فرزند داشت، درست است؟
شاهد: بله.
وکیل مدافع: چند تای آنها پسر بودند؟
شاهد: هیچی.
وکیل مدافع: هیچ کدام دختر بودند؟
شاهد: عالیجناب، فکر کنم یک وکیل مدافع دیگر لازم دارم. میتوانم
یک وکیل دیگر بگیرم؟
وکیل مدافع: ازدواج اوّل شما چگونه خاتمه
پیدا کرد؟
شاهد: با مرگ.
وکیل مدافع: و با مرگ چه کسی؟
شاهد: حدس بزن.
وکیل مدافع:
میتوانید آن شخص را توصیف کنید؟
شاهد: قدش متوسط بود و ریش داشت.
وکیل مدافع: مرد بود یا زن؟
شاهد: اگر آن موقع سیرکی در شهر نبوده، به نظرم مرد بوده.
وکیل مدافع: آیا حضور شما امروز صبح
در اینجا در پی آگهی استشهادیهای است که برای وکیل مدافعتان
فرستادم؟
شاهد: نه، من وقتی میخواهم بروم سر کار این جوری لباس میپوشم.
وکیل مدافع:
دکتر، چند تا از کالبدشکافیهایتان را بر روی آدمهای مرده انجام
دادهاید؟
شاهد: همهشان را. با زندهها زیادی باید کلنجار رفت.
وکیل مدافع: تمام پاسخهای شما باید شفاهی باشد، خوب؟ شما به کدام مدرسه
رفتهاید؟
شاهد: شفاهی.
وکیل مدافع:آیا زمانی را که به بررسی
جسد پرداختید به یاد دارید؟
شاهد: کالبدشکافی حدود ساعت ۸:۳۰ شب آغاز شد.
وکیل مدافع: و آقای دنتون در آن موقع مردهبود؟
شاهد: اگر هم نه، وقتی کارم را تمام کردم حتماً مرده بود.
وکیل مدافع:
شما صلاحیت دادن نمونهٔ ادرار را دارید؟
شاهد: شما صلاحیت پرسیدن این سؤال را دارید؟
مردی داشت در خیابان حرکت می کرد که ناگهان صدایی از پشت گفت: اگر
یک قدم دیگه جلو بروی کشته می شوی مرد ایستاد و در همان لحظه آجری
از بالا افتاد جلوی پایش.
مرد نفس راحتی
کشید و با تعجب دور و برش را نگاه کرد اما کسی را ندید. به هر حال
نجات پیدا کرده بود.
به راهش ادامه داد.
به محض اینکه می
خواست از خیابان رد بشود باز همان صدا گفت : بایست مرد ایستاد و در
همان لحظه ماشینی با سرعتی عجیب از کنارش رد شد.
بازهم نجات پیدا
کرده بود.
مرد پرسید تو کی
هستی و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم . مرد فکری کرد و
گفت :
- اون موقعی که من داشتم ازدواج می کردم کدام گوری بودی؟
یک هواپیمایی داشته
از تهران میرفته پاریس، وسطای راه یهو صدای خلبان از بلندگوها میاد
که :
اَتِنْشِن پلیز! خلبان اسپیکینگ ... مسافرین لیسنینگ! ...
موتور چپ هواپیما از کار افتاده، ولی شما هیچ نترسید! من خودم
واردم، هواپیما رو سالم میشونم.
یک مدت میگذره، دوباره صدای خلبان از بلندگوها میاد که :
اَتِنْشِن پلیز! خلبان اسپیکینگ ... مسافرین لیسنینگ ...
موتور راست هواپیما هم از کار افتاده، ولی شما اصلا نترسید!!! من
خودم کلی تجربه دارم، تا فرودگاه بعدی هم راهی نیست، هواپیما رو
سالم میشونم.
باز یک مدت هواپیما دور خودش میچرخه، دوباره صدای خلبان از
بلندگوها میاد که :
اِهم اِهم .... یک دو سه ... امتحان میکنیم ... صدا میاد؟؟؟
اَتِنْشِن پلیز! خلبان اسپیکینگ .... مسافرین لیسنینگ!
همین الان دُم هواپیما کنده شد!!!......... ولی همونطور که گفتم
شما اصلاً نترسید!
یک ده دقیقه میگذره، دوباره صدای خلبان از بلندگوها میاد که:
اَتِنْشِن پلیز! خلبان اسپیکینگ ... مسافران ریپید افتر می ! >>>
اَشهد اَن لا اله الله .....
یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم
دارند رسیدگی می کرد متوجه نامهای شد
که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای
به خدا ! با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و
بخواند...در نامه این طور نوشته شده بود
:
خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم که زندگیام با حقوق نا چیز باز
نشستگی می گذرد. دیروز یک نفر کیف مرا
که 100دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود که
تا پایان ماه باید خرج می کردم. یکشنبه هفته دیگر عید است و
من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت
کرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم.
هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم. تو ای خدای مهربان
تنها امید من هستی به من کمک کن ...
کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر
همکارانش نشان داد. نتیجه این شد که همه
آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری
روی میز گذاشتند. در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن
فرستادند ...
همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام
دهند خوشحال بودند. عید به پایان رسید و
چند روزی از این ماجرا گذشت. تا این که نامه دیگری
از آن پیرزن به اداره پست رسیدکه روی آن نوشته شده بود:
نامه ای به خدا !
همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه
چنین بود:
خدای عزیزم. چگونه می توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم
. با لطف تو توانستم شامی عالی برای
دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم.
من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی ...
البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان بی شرف اداره پست آن
را ...!!!برداشته اند