قلقلک با طعم خنده【ツ】

-—لطفا با اخم وارد شوید-—

قلقلک با طعم خنده【ツ】

-—لطفا با اخم وارد شوید-—

سوتی های شما 5

آقا من اعتراف می کنم هر وقت داداشم وسط بازی فوتبال پلی استیشن میرفت دستشویی ترکیبشو عوض می کردم ...
 روبرتو کارلوسو میاوردم دفاع خلاصه گند میزدم توش ... اوف ... حال میداد :D

من وحشتناک از سوزن امپول میترسم صبح با مامانم رفتم ازمایشگاه سر یه موضوعی ازم خون بگیرن از شانس ما نمونه گیری خواهران هم مرد بود نوبت من که شد به یارو گفتم شما که یه قطره خونمو لازم دارین چرا اینهمه خون میگیرین؟اونم صاف ورداشت تو چشام نگاه کرد گفت ما خون خواریم بقیشو میخوریم ...

چندوقت پیش خیاطی درس میدادم.
همیشه ثبت نام میکنیم و هروقت تعداد به حدِ نِساب رسید کلاس رو شروع میکردیم
تو فرم ثبتِ نام یه گزینه اضافه کردم که هنرجو باید سر وقت سر کلاس حاضر بشه و بخشش هم ندارم و هرکس که از این قانون سرپیچی کنه حتمن از کلاس ها محروم میشه
سه جلسه از کلاس ها گذشته بود و یه هنرجو هنوز نیومده بود
به کسایی که میشناختنش گفتم که بهش پیغام بدن اگه جلسه بعد نیاد سر کلاس حتمن حذف میشه
(الکی ادای یه آدم های یه بداخلاق رو درمیارم. دلم نمیاد کسی رو اخراج کنم)
همیشه در طول کلاس بین هنرجوها میشینم. اینطوری راحت ترم
نیم ساعت از کلاس گذشته بود که هنرجوی یه همیشه غایب اومد تو اولین کاری که کرد میزم رو نگاه کرد وقتی بخیالش دید نیستم بلند بلند شروع کرد صحبت کردن،
این زنیکه که خودش از همه دیرتر میاد دیگه این پیغام پسغام ها چیه واسم میفرسته؟؟؟
تا یکی اومد بهش بگه استاد نشسته من بهش اشاره کردم که ولش کن
بهش گفتم لابد بنده خدا(یعنی خودم) کار داشته و دیرکرده
گفت: نــــــــــــــــــــه تو چه ساده ایی من میشناسمش زنیکه چاقِ زشتِ جوش جوشی یه ترشیده هیچی بارِش نیست فقط ادا داره
منم یه نگاه به آیینه انداختم گفتم: من جوشی نمیبینم
هی دوروبرش رو نگاه میکرد میگفت مگه کجاست که نمیبینی؟؟؟
منم آیینه رو نشونش دادم گفتم اینا دیگه این توئه
با سرعتِ کاترین(وم پایر دیرز) در رفت و دیگه پیداش نشد.

سر سفره تو بطری نوشابه دوغ بود
به بابام گیر دادم که نیگا دوغ نوشیدنی اصیل ایرانیه بعد تحت لیسانس پیپسی پر میکنن
گفتش: ننت ریخته دوغو تو بطری پیپسی!!!

یه روز مامانم اومد بهم گفت فروغ نمی دونم امیر (داداشمه) چشه چند یکی دو روزه چشاش قرمزه منم فکر کردم منظورش اینه که امیر معتاد شده گفتم نه مامان امیر اهل مواد نیست خیالت راحت. یهو دیدم مامانم چشاش برق زد و به یه جا زل زد گفت یعنی می گی معتاد شده من فکر کردم مشکلی با دختری چیزی داره ناراحته گریه کرده. بعد همچنان به زل زدن و فکر کردنش ادامه داد از قیافه مامانم فهمیدم داداشم بدبخت کردم به طور غیر عمد البته.

اعتراف میکنم تو دبیرستان بچه ها باهام لج بودند..هرروزباهمه دعوامیکردم..میزدمااا ولی کتک خورم هم ملس بود.. یبار یکی از بچه ها لگد زد تو باسنم.. اولش گفت اخ... ولی من طوریم نشد...فرداش که اومد مدرسه پاش شکست.. ی لحظه فک کردم چون سیدم اهم گرفته بودش ولی نگو لگدو که زده بوده پاش شکسته ولی گرم بود... چندماه گذشت همه فکر کردن اتفاقی بوده .. این دفعه یکی دیگه لگد زد تو باسنم اونم پاش شکست...دیگه رسماتومدرسه معروف شدم... از اون به بعد هیچکی جرأت نداشت دست بم بزنه... تازه چندبار هم نزدیک بود سرودست بشکونم...

چند روز پیش بابام اس داد از خونه بیرون نمیری کارت دارم .منم هر چی اس دادم چی کا داری جواب نداد.منو میگی هزار فکر کردم شب رفتم سریع تو اتاقم خودمو زدم به خواب بابام که اومد مثل شیر زخمی شروع کرد فحش دادن و اینکه تو چی بودی چرا با ابروی من بازی میکنی و .... منو میگی صلواتو بسم الاه که یا با دوست پسر فزیبا رفتیم بیرون فهمیده؟کلاسو جیم زدم تابلو شد؟هر کاری کرده بودم یادم اومد و به غلط کردن افتاده بودم تا بابام اومد تو اتاق به خدا کارای خودم که هیچ اختلاص چند میلیاردی هم حاظر بودم گردن بگیرم .خلاصه هم اومدم بگم غلط کردم بابام گفت اون چه حرفی بود به همکارم زدی؟تازه فهمیدم چیکا کردم . هر وقت زنگ میزنم اداره بابام کسی رو جز مامانم جواب نمیده میگن جلسس .اون روز قرار بود بهم پول بده گوشیشو جواب نمیداد زنگ زدم ادارش گفتن شما گفتم خانومشم گفت جلسس واقعا جلسه بود . همکاراش صدا مامانمو میشناختن فکر کرده بودن بابام رفته ...... بیچاره بابام از دوستش شنیده بود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد