هیچگاه نه کسی رو ببخش
نه فراموش کن
سر فرصت بزن دهنشو سرویس کن
( دکتر شریعتی با اعصاب خراب)
- - - - - - - - -
- -
ملت ما ملتیست که وقتی توی خیابون زل زل نگات میکنت
نمیتونی تشخیص بدی
خوشگلی یا احیانا زیپت بازه!
- - - - - - - - -
- -
وقتی توی مجله از مضرات سیگار خوندم...
اونقدر وحشت کردم که قسم خوردم دیگه
مجله نخونم!
- - - - - - - - -
- -
نون خشک هم نشدیم که یکى ازروى زمین برمون داره و بوسمون کنه!
اثرات کمبودمحبت شدید
- - - - - - - - -
- -
یارو روبردن دادگاه قاضی بهش گفت خاک توسرت این چهارمین بارته که
میارنت اینجا
یارو میگه خاک توسرخودت که همیشه اینجایی !!!
- - - - - - - - -
- -
موقع مرگ به بچههام میگم ده میلیارد تومن گذاشتهم زیرِ…
بعدش میمیرم
آی حال میده!
- - - - - - - - -
- -
رفتم تو سرچ گوگل تایپ کردم
“زن چه میخواهد؟”
گوگل بعد از ۲۰ دقیقه پاسخ داد
“ما همچنان در حال جستجو ایم !”
- - - - - - - - -
- -
زندگی هر دختری یک سوال هست که تا آخر عمر او را همراهی میکند . . .
حالا چی بپوشم؟
- - - - - - - - -
- -
یارو میره رستوران میگه: غذا چی دارین؟
گارسون میگه : کاستیدگیلینکوفینوستا با لیمو!
یارو میگه: کاستیدگیلینکوفینوستا با چی!؟
- - - - - - - - -
- -
و خداوند زمین و آسمان را آفرید…
و ساخت بقیه ی چیزا رو به چین واگذار کرد…!!!
- - - - - - - - -
- -
سلامتی پوشک، که هیچوقت تو بچگی پشتمونو خالی نکرد!
- - - - - - - - -
- -
هیچکس حق نداره از طرفش بپرسه “تو برا من چی کار کردی؟”
تو ٧ میلیارد انسان تورو پیدا کرده، دیگه چیکار کنه !؟
- - - - - - - - -
- -
یه عده هستن که اگه شده باید براشون آژانس هم بگیری که سریعتر از
زندگیت گم شن بیرون… !!
- - - - - - - - -
- -
به سلامتی مگس که یادمون داد زیاد که دور کسی بگردی آخرش میزنه تو سرت
!
- - - - - - - - -
- -
تجربه نشون داده وقتی با دوستت دعوات میشه
تازه میفهمی چقدر از اسرار زندگیت با خبر بوده !
- - - - - - - - -
- -
گوگل: من صاحب همه چیم
ویکی پدیا: من همه چیو میدونم
فیسبوک: من همرو میشناسم
اینترنت: من نباشم شما ها هیچین
برق: زر اضافی نزنید !
اینقدر تو برنامه های
مختلف ادای عادل فردوسی پور رو درآوردن که بعضی وقتا آدم عادل فردوسی
پور
تو برنامه نود اورجینال رو هم که می بینه با برنامه طنز اشتباه می
گیره!
یادش بخیر! بچه
که بودیم هر وقت کار بدی می کردیم پدر مادر برای تنبیه کردن ما اجازه
نمی دادن چند روز تلویزیون ببینیم! اما حالا هر کی می خواد بچش رو
تنبیه کنه به زور می شونش جلوی تلویزیون!
من یه آشنایی دارم اسم فامیلش آزادیه! یه دختر و پسر داره اسم دخترش
آزاده و اسم پسرش هم آزاد! اسم زنش هم رهاست! فقط اسم خودش با خانوادش
تناسب نداره. میگه می خوام اسم خودم رو بذارم ول که با باقیه خانوادم
ست بشم! می گم چون پدر خانواده ای اسم ول خیلی مناسب نیست بهتره اسمت
رو بذاری ولنگار که هم به نقشت بخوره هم به خانوادت!
اگه دقت کرده
باشین ما آدما هر روز کارای عجیب زیادی می کنیم مثلا می خوایم چایی
بخوریم اگه سرد باشه داغش می کنیم بعد دوباره می زاریم سرد شه اونوقت
می خوریمش! یا مثلا توی تابستون وقتی هوا گرمه کولر گازی رو روشن می
کنیم که تو خونه از یخچال سردتر بشه بعدش پتو میندازیم روی خودمون و می
خوابیم! حالا اگه زمستون باشه و هوای بیرون سرد باشه بخاری رو تا ته
زیاد می کنیم که هوای خونه از تابستون گرمتر می شه بعدش لباسامون رو در
می آریم می خوابیم! حالا این مسائل چه ربطی به ازدواج داشت؟ آدم تا
وقتی ازدواج نکرده مرتب نذر و نیاز می کنه که زودتر ازدواج کنه! همین
که ازدواج کرد هر شب خواب دوران تجردش رو می بینه!
چند وقتیه برام سوال مطرح شده که مگه مملکت ما چقدر جمعیت داره؟ آخه هر
جا می ری شلوغه! می خوای بری زیارت می بینی کرور کرور جمعیت اومدن حرم
برای زیارت؟ می خوای بری تفریح اطراف شهر فوج فوج ماشینه که داره می ره
برای تفریح! می ری بازار می بینی از زور جمعیت جا برای راه رفتن نیست!
می ری نمایشگاه شلوغه؟ صف نون شلوغ! بانک شلوغ! شهر شلوغ! خیابون شلوغ!
محله شلوغ! گلاب بروتون می ری دستشویی عمومی می بینی به شدت شلوغه! آخه
بابا هر چیزی هم حدی داره دیگه به خدا!
گفت
مردی به همسرش روزی
من بمیرم چگونه خواهی زیست؟
گفت: از چند و چون آن بگذر
تو بمیری برای من کافیست!
. . . . . .
. . . . .
مهمان: آقا تشریف دارند؟
مستخدم: نخیر، رفتهاند مسافرت.
مهمان: برای تفریح؟
مستخدم: نخیر، با خانم رفتهاند!
. . . . . .
. . . . .
مرد: وقتى من مُردم، هیچ مرد دیگه ای مثل من پیدا نخواهى
کرد.
زن: حالا چرا فکر مى کنى که بعد از تو بازم دنبال کسى «مثل تو» خواهم
گشت!؟
. . . . . .
. . . . .
یارو با زنش میرند پیش دندانپزشک و شروع میکنه به رجز خوانی
که:
آقای دکتر بیخود وقتت رو با داروی بیحسی و مسکن تلف نکن، یکضرب دندان
را بکش و کار را تمام کن.
دکتر میگه: ایول الله به شجاعت شما، کاش همه مریضا اینطوری بودن! خوب
حالا کدام دندانه که درد میکنه؟
طرف به زنش میگه: عزیزم دندان خرابت را به آقای دکتر نشان بده!
. . . . . .
. . . . .
بچه: بابا من کی آنقدر بزرگ میشم که هر کاری دلم خواست بکنم؟
بابا: پسرم، تا حالا کسی اینقدر بزرگ نشده!
. . . . . .
. . . . .
یارو داشته دعا میکرده میگه: خدا را شکر از صبح تا حالا نه
عصبانی شدم، نه حرص داشتم، نه حرف بد زدم، نه مال مردم خوردم، ... ولی
خدایا از یکی دو دقیقه آینده که از تخت میآیم بیرون تو کمکم کن!
. . . . . .
. . . . .
مامانه ساعت 7 صبح میآد بالای سرپسرش میگه: رضاجون بلند شو
باید بری مدرسه دیرمیشه.
رضا از زیر پتو میگه: نه من نمی خوام برم مدرسه اونجا هیچکس منو دوست
نداره، بچه ها باهام بدن، معلما ازم متنفرن، حتی فراش مدرسه هم سایه ام
با تیر میزنه.
مامانه میگه: آخه رضا جون نمیشه که نری مدرسه آخه ناسلامتی تو مدیر
مدرسه ای!
. . . . . .
. . . . .
یکی از ملانصرالدین می پرسه چه جوری جنگ شروع می شه؟
ملا بدون معطلی یکی می زنه توی گوش طرف و میگه اینجوری
پسر بچه ای یک برگ کاغذ
به مادرش داد .
مادر که در حال آشپزی بود ،دستهایش را با حوله تمیز کرد و نوشته را با
صدای بلند خواند.
او نوشته بود :
صورتحساب !!!
کوتاه کردن
چمن باغچه 5.000 تومان
مراقبت از برادر کوچکم 2.000 تومان
نمره ریاضی خوبی که گرفتم 3.000 تومان
بیرون بردن زباله 1000 تومان
جمع بدهی شما به من :12.000 تومان !
مادر نگاهی به چشمان منتظر پسرش کرد،چند لحظه خاطراتش را مرور کرد و
سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب این را نوشت:
بابت 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی هیچ
بابت تمام شبهائی که به پایت نشستم و برایت دعا کردم هیچ
بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی هیچ
بابت غذا ، نظافت تو ، اسباب بازی هایت هیچ
و اگر شما اینها را جمع بزنی خواهی دید که : هزینه عشق واقعی من به تو
هیچ است
وقتی پسر آن چه را که مادرش نوشته بود خواند چشمانش پر از اشک شد ودر
حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد. گفت:
مامان ... دوستت دارم
آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت:
قبلاً بطور کامل پرداخت شده !!!
قابل توجه اونهائی که فکر میکنند مرور زمان انها را بزرگ کرده و حالا
که هیکل درشت کردند خدا را هم بنده نیستند.
بعضی وقتها نیازه به این موارد فکر کنیم ...
کسانی که از خانواده دور هستند شاید بهتر درک کنند.
نتیجه گیری منطقی: جایی که احساسات پا میذاره منطق کور میشه!!!
مادر متوجه نشد که پسرش داره سرش کلاه میذاره : جمع بدهی میشه 11.000
تومان نه12.000 تومان !!!
فقط یک اصفهانی
میتواند یک جمله با 20 فعل بسازد:
داشتم می رفتم برم دیدم گرفت نشست گفتم بذار بپرسم بیبینم میاد نیمیاد
دیدم میگد نیمیخوام بیام بذار برم بیگیرم بخوابم...
و اما یک شیرازی بدون فعل جمله میسازد
ها آمو بیخیال ...