یک موسسه
بین المللی تحقیقی در مورد خیانت مردان به زنان انجام میداد و از زنهای
کشورهای مختلف جهان این سوال رو پرسید:
اگر شوهرتون رو با زن دیگری تو رختخواب ببینید
با شوهرتون چیکار میکنید ؟
زن سوئیسی : ازش میپرسم از چی من خوشش نیومده
زن روسیه ای : خونه رو ترک میکنم
زن فرانسوی : میرم پیش دوست پسرم تا بهم تسلی خاطر بده
زن ایتالیایی : اون زن رو میکشم
زن اسپانیایی : شوهرم رو میکشم
زن آمریکایی : جفتشون رو میکشم
زن ایرانی : شوهر من از این کارها نمیکنه ، من بهش اطمینان دارم ...!!!
یه روز صبح
روزنامه نگاری داشت می رفت سرکار ولی به خاطر تصادفی که شده بود توی
ترافیک گیر افتاده بود.
اون وقتی دید ترافیکه و سر ساعت به محل کارش نمیرسه تصمیم گرفت همینجا
کارش رو انجام بده و از تصادف یه خبر داغ تهیه کنه.
جمعیت زیادی دور محوطه تصادف جمع شده بودن و این نشون میدادیه اتفاق
خیلی بدی افتاده!
بنابراین خبرنگار برای رسوندن خودش به محل تصادف فکری کرد و بعد فریاد
زد:
بذارید رد شم... خواهش میکنم بزارید رد شم... من پسرشم! من پسرشم!
ولی وقتی به صحنه ی تصادف رسید فکر میکنید،چی دید ؟!
.......................یه الاغ
فکر کنین که اگر قرار
بود الان یه کتاب آسمانی نازل بشه برای ایرانی جماعت، توش چه وعده هایی
برای بهشت و جهنم میداد؟
بهشت:
1- در آنجا پارکهایی هستند که میتوانید در آنها با اهل بهشت آب بازی
کنید در بهشت هرگونه که خواستید بگردید
حتی لخت مادرزاد، در آنجا کسی کاری به کارتان ندارد و کسی در شما نظر
نخواهد کرد.
2- به شما نوت
بوکی میدهیم با 72 نرم افزار رایگان و 72 Gig اینترنت رایگان بدون
فیلتر که در همه جای بهشت آنتن میدهد.
3- بر بام هر خانه ای در بهشت 72 دیش ماهواره قرار داده ایم که بهشتیان
میتوانید با هر یک 72.000 کانال بگیرند، همانا در بهشت بر روی دیشهای
شما پارازیت نمی اندازیم و کسی دیشهای شما را جمع نخواهد کرد.
4- در آنجا دکه
هاییست که میتوان از آنها روزنامه ها و کتابهایی خرید که سانسور نشده و
جز حقیقت در آن نوشته نشده است.
5- در بهشت مرغهایی برای بهشتیان قرار داده ایم که فرت و فرت تخم
میکنند، تخمهایی دو زرده و سه زرده
و وقتی آنرا بشکنید از آن املت بیرون میاید و اهل بهشت هیچ گاه از
خوردن آنها سیر نمیشوند.
6- در آنجا
جویهایی از مارتینی، اسکاچ، تنسی و ابسلوت برای اهل بهشت جاریست
که وقتی از آن بخورید مست میشوید و عقل از سرتان میپرد و حال میکنید.
7- در بهشت هواپیماهایی برای مومنین قرار داده ایم که تاخیر ندارد و
سقوط نمیکند و نیازی به لوازم یدکی ندارد.
جهنم:
1- در جهنم هرگونه خوشی بر شما حرام است، فقط صدای نی آن هم به شرطی که
شما را به گریه اندازد.
2- در جهنم
زیبایی بر شما حرام است، همانا در آنجا غولانی پر هیبت و زشت از زن و
مرد را بر شما قرار داده ایم
که اگر یک تار مویتان بیرون باشد پایتان را فلک میکنند و به ازاء هر
تار مویتان 74 ضربه شلاقتان میزنند.
3- در جهنم اینترنت پر سرعتی برای گناهکاران قرار داده ایم که با آن جز
در سایتهای تبیان و دارالحدیث و الکوثر نتوانند بروند
و هر جای دیگری که بروند بنویسد " دسترسی به تارنمای فراخوانده شده
امکان پذیر نمیباشد" باشد تا جانشان درآید.
4- در جهنم
دیشهایی از برای جهنمیان قرار داده ایم که بیست و چهار ساعته روی آن
پارازیت است تا ببینند و حرص بخورند.
5- در آنجا دکه هایی قرار داده ایم که در آن جز کیهان نفروشند و وقتی
آنها را ورق زنند از میان اوراق آن بوی تعفن به مشام رسد.
6- در جهنم ماهی
60 لیتر بیشتر بنزین به شما نمیدهند و از برای آن باید ساعتها در صف
بایستید
و توی سرتان بزنند و چشمتان کور شود، میخواستید نیایید جهنم.
7- در آنجا جویهایی جاریست از ماءالشعیر که هر چه از آن بخورید مست
نشوید و سر کار بروید.
8- جهنمیان را در
هواپیماهایی مینشانیم و بر بالای جهنم میگردانیم که تکان تکان میخورد و
از چهار ستونش صداهای عجیب و غریب می آید و آنها را جان به لب میکنیم،
آنگاه هواپیما را ساقط کرده، همه شان را میکشیم و دوباره زنده شان کرده
و باز در همان هواپیما می نشانیمشان.
سه جادوگر به سه تا ساعت
سواچ نگاه میکنند؛ اگر گفتید کدام جادوگر به کدام ساعت نگاه میکند؟!
.
.
.
.
... ... ... .
الان پیش خودتون میگین خب که چی؟
این که چیز جالبی نبود،
حالا انگلیسیشو بخونید
.
.
.
..
.
Three witches watch three Swatch
watches.
Which witch watch which Swatch watch
شوهر مریم
چند ماه بود که در بیمارستان بسترى بود.
بیشتر وقتها در کما بود و گاهى چشمانش را باز مىکرد و کمى هوشیار
مىشد.
امّا در تمام این مدّت، مریم هر روز در کنار بسترش بود.
یک روز که او دوباره هوشیاریش را به دست آورد از مریم خواست که
نزدیکتر بیاید.
مریم صندلیش را به تخت چسباند و گوشش را نزدیک دهان شوهرش برد تا صداى
او را بشنود.
شوهر مریم که صدایش بسیار ضعیف بود در حالى که اشک در چشمانش حلقه زده بود به
آهستگى گفت:
«تو در تمام لحظات بد زندگى در کنارم بودهاى.
وقتى که از کارم اخراج شدم تو کنار من نشسته بودى.
وقتى که کسب و کارم را از دست دادم تو در کنارم بودى. وقتى خانهمان را از
دست دادیم، باز هم تو پیشم بودى.
الان هم که سلامتیم به خطر افتاده باز تو همیشه در کنارم هستى. و مىدونى چى
میخوام بگم؟»
مریم در حالى که لبخندى بر لب داشت گفت: «چى مىخواى بگى عزیزم؟»
شوهر مریم گفت: فکر مىکنم وجود تو براى من
بدشانسى میاره